رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

مامان و رادین

هجده ماهگی

1391/6/21 21:57
نویسنده : مامانی
311 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداوند قادر وتوانا

سلام دلبندم گل پسرم تاج سرم باورم نمیشه اون پسر بچه کوچولو که هجده ماهه پیش حتی نمیتونست یک ذره از جاش تکون بخوره و محتاج دیگران بود حالا داره تبدیل به یک پسر بچه شیطون سرکش و مستقل میشه که هر کاری دوست داشته باشه انجام میده چه مامان خوشش بیاد چه نیاد و بدو بدو هر جا که دوست داشته باشه میره حتی اگه مامان بگه نرو

نمیدونم میشه تو وبلاگت یه کم هم از دستت عصبانی بود و نوشت یا باید فقط کارای خوبتو بنویسم

ولی سعی میکنم همه چیز رو بنویسم به تازگی خیلی از دستت شاکیم چون خیلی لج باز شدی همه چیز رو به زور گریه میخوای شبها اصلا نمیزاری بخوابم همش به ممه وصلی روزها اصلا نمیزاری به کارام برسم چون همش به ممه وصلی یا میگی همش بغلت کنم اجازه ندارم با هیچکس تلفنی حرف بزنم چون باید فقط با تو بازی کنم و هواسم به تو باشه هیچ کجا نمیتونم برم چون اصلا ازم جدا نمیشی این روزها خیلی خسته و کلافم دوست دارم یه وقت کوتاهی واسه خودم داشته باشم ولی نمیشه

هنوز واکسن هجده ماهگیت رو نزدم چون آقا چند روز مونده به هجده ماهگی یک دسته گلی آب دادن که به سرما خوردنشون منجر شد تا الان عقب افتاده یه روز ظهر که ناهار میخوردیم رفتی تو اتاق صدات نمیومد اومدم دیدم شیشه استامینافن رو از رو میز برداشتی درشو باز کردی و خوردی وای نمیدونی چقدر هول کردم فشارم افتاده بود اول زنگ زدم اورژانس گفتن باید ببرمت دکتر بردمت درمونگاه شکر خدا دکتر گفت چیزه زیادی نخوردی ولی از یه خانومه که واسه فوضولی اومده بود بالا سرت و عطسه میکرد یه سرماخوردگی بد گرفتی از بس خلط داشتی شبها نمیتونستی شیر بخوری بخوابی شکر خدا بهتر شدی و اگه خدا بخواد فردا میخوام ببرمت واکسن بزنی خیلی استرس دارم آخه خاطرات بدی از واکسنهای قبلیت دارم

 

راستی یه خبر خوب تست تخم مرغ تمام شد و خدا رو شکر مشکلی پیش نیومد و تو میتونی تخم مرغ بخوری خیلی خوشحالم دارم فکر میکنم بعد از این چی واست تست کنم

روز 29 مرداد اولین جمله دو حرفی رو گفتی خونه مامانی بابا بزرگ از حمام اومد بیرون و تو با دست نشون دادی و گفتی بابایی اومد میخواستم بخورمت صدا قشنگ

به گلابی=ابیبی میگی

کلید =ایبی

پروانه =ممانه

آقا= آوا

خانوم = آنو

سیب =گی

خیار =اییار

چاقو= دادو

جارو=داری

هنوزم به خودت دادین میگی عاشق دادین گفتنتم نور چشمم

بقیه چیزا الان یادم نیست ولی تقریبا دیگه اسم همه چیز رو میگی و معنی حرفهمو میدونی راستی دیشب کلید برق رو زدی و منو صدا زدی گفتی مامانا برق بالا یعنی بالا رو ببین برق رو روشن کردم معنی بالا پشت سر پایین رو میدونی

خیلی بد غذا شدی چیزی نمیخوری کلی ادا در میارم تا آقا یه قاشق غذا بخوره چشمامو میبندم میگم هاپو بیا غذا بخور رادین نمیخوره تو میای میخوری

پنج شنبه هفته پیش واسه اولین بار رفتیم آتلیه و از خوشگله من عکس گرفتیم خاله ابیلا هم باهامون اومد ولی فایلای عکساتو بهم ندادن تا تو وبلاگت بزارم

امروز رفتیم با بابا رضا آرایشگاه مثل آقا واسه اولین بار خودت رو اول چوب که روصندلی واسه بچه ها میزارن نشستی گریه هم نکردی دیگه واقعا آقا شدی بعد بابابا رفتی حموم

وای مورده علاقه ترین کارت گرفتن سوییچ ماشینه و اینکه پشت فرمون بشینی آخ که چقدر سر این موضوع با بابا دعوا کردی راهنما بزنی فرمون رو خودت بگیری دنده عوض کنی برف پاک کن بزنی تو یه راننده بلفطره هستی{#emotions_dlg.e38}

 

خدا حفظت کنه گلم ان شالاه فردا به خیر بگذره دوست دارم عزیزم{#emotions_dlg.e11}

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)