نوزده ماهگی

به نام خدای مهربان خالق کل جهان

سلام گل پسرم تاج سرم خدا رو شکر که دارم بزرگ شدنت رو میبینم کلی حال میکنم عزیز دلم خیلی شیطون والبته شیرین زبون شدی با کارات هم میخندم گاهی هم مخم منفجر میشه میخوام کلمو به دیوار بکوبم اما بعد منصرف میشم

ماه پیش خیلی مریض شدی دلبندم گلم ان شالاه دیگه مریضی سراغت نیاد

داری چهارمین دندونه نیشت رو در میاری با چه سختی شبها نمیخوابی از خوراک افتادی اکثر روزا حال نداری نق میزنی نمی دونم چرا تاریخ دندودراوردنت را ننوشتم اصلا فراموش کردم از بس به فکر آلرژی و شب نخوابیدنات هستم این چیزا رو فراموش میکنم ولی اولین دندونت رو شش ماهه بودی در آوردی از اون اول همه دندونات به سختی دراومده

دیگه به سیب(گیب) میگی به تاب (داب ) میگی قبلا دب میگفتی با فتحه

به آب (آب)

توپ(توپ)دلم واسه قون دد گفتنت تنگ شده .با فتحه

اسب(ابس)

انار(انا)

وقتی از در تو میای اینقدر قشنگ به مامان سلام میدی میخوام بخورمت (ننام)میگی فقط فقطم به مامان سلام میدی قربونه اون سلام گفتنت برم عزیزه دلم صبح چشمت رو وا میکنی بهم ننام میدی عمرم وجودم نور چشمم دوست دارم

به ماشین گنده (مایین انده )میگی

تلفن بازی رو دوست داری تلفن رو میزاری کنار گوشت بعد با صدای قشنگت میگی (ایو)اون لحظه خیلی خوردنی میشی بعد شروع میکنی به حرف زدن با ابیلا آنا اینا اسمای خاله هات هستن البته از زبون تو ما هم عادت کردیم اونا رو به این اسم صدا میکنیم یا با بابایی مامایی یا بابادا حرف میزنی گاهی هم الکی دستت رو رو گوشت میزاری حرف میزنی ایو ایو میکنی

عاشق تولد بازی هستی چراغ روشن بکنی کبریت فوت کنی زود دست میزنی میگی (ددلود ددلود)با فتحه یعنی تولد تولد میگم تولد کیه میگی دادین.قوربونه دادین گفتنت

وقتی میخوای چیزی بهم بدی میگی(بجیر)یعنی بگیر

به بازی (باجی)میگی

خاله سمیرا:بع بعی میگه

رادین :بع بع

خاله:دمبه داری

رادین :نه نه

خاله :پس چرا میگیرادین :بع بع

خاله :کلاغه میگه

رادین:آرآر

خاله:مامانش میگه

رادین:ننمار

تازگیها واسه خودت با نی نی خیالی و آقای خیالی بازی میکنی میری و میگی ایمی ایمی یعنی نی نی بعد بع زبون خودت باهاش حرف میزنی و میخندی یا مثلا میگی آوا آوا یعنی آقا بعد یه چیزایی میگی قربونت برم با دوستای خیالیت.کلا عادت داری همه چی رو دو بار دوبار میگی

بیرون میریم هرجا پراید سفید ببینی میگی بابادا یعنی مثل ماشین  بابارضاست

ماشین بابایی رو هرجا ببینی نشون میدی این سفر که رفته بودیم دوست بابات ال نود داشت حالا هرجا ال نود ببینی میگی (مایین عمو) یعنی ماشین عمو کلا حافظه خوبی داری

تازگیها میریم پارک خیلی دوست داری با بچه ها بازی کنی ایمی ایمی کنان میری پیششون

با بابایی میری پارک توپ بازی میکنی یه شوتای مشتی میزنی همه کفشون میبره فکر کنم فوتبالیست بشی هر کار که من نمیزارم تو پارک انجام بدی با بابایی انجام میدی به همه چیم دست میزنی ای شیطون

گل پسرم الان چهار روزه دارم واست موز تست میکنم خدا کنه به مشکلی بر نخوریم و بتونی بخوری واسه اولین بار 7 ماهه پیش یعنی عید موز خوردی که دست و پات بدجور دونه زد و رفلاکست افتضاح شد خدا کنه این بار مشکلی نباشه

دیگه وقتی میریم پارک خودت از پله های سرسره میری بالا و خیلی دوست داری با بچه ها بازی کنی خیلی دوست دارم بزارمت مهد کودک ولی میترسم واست زود باشه دلم نمیاد ازت دور بشم ولی این طوری هم تو با بچه های همسنت بازی میکنی هم من یه کم وقت واسه خودم داشته باشم ولی شاید ساله بعد بزارمت مهد قربونه اون شیطنتات برم

هنوز عاشق توپ بازی هستی وقتی میریم پارک توپت رو میبرم اونجا باهم توپ بازی میکنیم فدای پاهات بشم وقتی شوت میکنی توپ رو بعد با ذوق میدوی دنبالش

هفته پیش با دوستای بابا رفته بودیم رینه نزدیک پلور کلی بازی کردی و بهت خوش گذشت دفعه پیش که رفته بودیم دریا یادت مونده بود همش میگفتی دیا دیا مجبور شدیم بردیمت رودخونه بهت گفتیم دریا تو هم کای ذوق کردی پاهت رو تو آب گذاشتی فدای اون روحه پاکت بشم که راحت میشه سرت رو کلاه گذاشت

عاشق آب بازی توپ بازی و قایم موشک بازی هستی البته یه بازی هست به اسم ببری بازی مخصوصه تو و بابا دا هستش که بابا مثل ببر بهت حمله میکنه تو فرار میکنی یه بازی هیجانی هست کلی جیغ و داد میکنی و دوست داری این بازی رو

عاشق بلال هستی این قدر قشنگ بلال رو میگیری دستت میخوری که منم دوست دارم تو رو بخورم

دیشب خونه مامانی یاد گرفتی بلوزت رو دراوردی شلوارتم دراوردی اینقدر ذوق کرده بودی لخت میدویدی و جیغ میزدی نمیزاشتی لباست رو تنت کنم این کارها رو از کجا یاد گرفتی شیطون بلای من

کلا آخر همه شیطونایی گل پسرم خدا حفظت کنه عزیزم قلبم عاشقتم ناز گلم