رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

مامان و رادین

بوسه پسرم

به نام خدای قشنگیها وای خدایا چقدر خوشحالم امشب پسرم اولین بوسه واقعی رو به مامان داد یه بوسه آب دار و با صدا واقعی واقعی آخ که چقدر خوشحالم خدایا همه خستگی این چند روزه از تنم اومد بیرون گل پسرم عاشقتم داشتیم بازی میکردیم یهو دوید اومد خیلی قشنگ تو چشام نگاه کرد و بوسم کرد وای هنوز گرمای لباش رو صورتمه قوربونه تفات برم که یه من مالیدی به صورتم راستی گل پسرم به گلابی =(ابیبی)با فتحه میگه نی نی =(ایمی) ...
24 مرداد 1391

باشگاه تماشا

به نام خدای خوبیها سلام یکی یک دونه مامان امروز با دوستای نی نی سایتی رفته بودیم باشگاه تماشاه خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به تو دوردونم که عین سه ساعتی که اونجا بودیم حتی یه نگاه ناقابل به مامان نکردی بس که سرت شلوغ بود فقط در حاله بودو بودو بودی کلی بهت خوش گذشت عزیزم از خدا میخوام تمام لحظات زندگیت مثل امروز شاد و خندان باشی .آآآآآآآآآآآآآآمینننننننننننن                   ...
23 مرداد 1391

هفده ماهگی

به نام خدای مهربان   دسته گلم تاج سرم عزیز دلم سلام مامانا جان (آخه گل پسرم منو مامانا صدا میکنه) با اون صدای خوشگلش خدایا شکرت پسر گلم داره بزرگ میشه آخ چه لذتی داره دیدن قدو بالات و هی قربون صدقه رفتنت خودمو میکشم واسه اون راه رفتنت بس که قشنگ و جدی راه میری میمیرم واست دیوونه اون صداتم وقتی صدام میزنی اون موقع که یک دفعه دهنه خوشگلتو وا میکنی میچسبونی رو صورتم که یعنی داری منو میبوسی خودم رو خوشبخترین آدم دنیا احساس میکنم اون موقع است که قلبم میره واست عاشقه کاراتم که چه با جدیت انجام میدی کاراتو چقدر جدی و مردونه راه میری قربونه اون مرد بودنت برم مرد کوچولو مامان   وقتی گیر میدی به آدم دیگه ول کن مامعله نمیشی...
23 مرداد 1391

هفته چهارم شانزده هفتگی

به نام خدایی که تو فرشته کوچولو رو به من داد سلام عشق زندگیم پسر گلم دیگه داری تمام کلمه ها رو یاد میگیری به جارو (داری ) می گی به محض اینکه غذا میخوریم فوری بلند میشی و هی میگی داری داری منم جارو رو میارم و باید همه جا رو جارو کنم بعد آقا همه جا رو جارو میکنی خدا نکنه رو زمین آشغال ببینی زود میگی چارو رو بیارید کلا که یه گل پسر به تمام معنایی کلمه های جدیدی که میگی بااون =بارون شی =شیر اس (با فتحه)= اسب جوجی =جوجو بب(با فتحه)=ببر دایی = دایی امین (با فتحه) =یاسمین موتو=موتور دب (بافتحه)=تاب پا=پارک پا=پا دس=دست ابو(بافتحه)=ابرو هاپو=هاپو فی =فیل نی نی=نی نی کلمه نه رو اینقدر محکم و قشنگ میگی که میخوام...
1 مرداد 1391

تست پوستی

به نام پروردگارم گل پسرم بالاخره روز چهارشنبه رفتیم کلینیک فوق تخصصی آلرژی تو خیابانه ابوریحان تست پوستی دادی خیلی میترسیدم ولی شکر خدا زیاد اذیت نشدی . جواب نشون داد که به شیر .فلفل .کنجد و خربزه آلرژی داری میدونم که بعضی چیزهارو نشون نداد مثل موز و کیوی که عید بهت دادم هم رفلاکست عد کرد هم دستو پاهات دونه زد باید خودم مواد رو کم کم تست کنم مطمئن بشم. خانم دکتر خیلی دکتر با شخصیت و باحوصله ای بود به نام خانم محلوجی راد بر عکس دکترهای قبلی. امشب کلی با هم بازی کردیم چند تا از عکسهای امشب رو واست میزارم       ...
1 مرداد 1391

داستان

هزينه عشق واقعى     پسر بچه‌اى يک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر که در حال آشپزى بود، دستهايش را با حوله تميز کرد و نوشته را با صداى بلند خواند. او نوشته بود:   صورتحساب کوتاه کردن چمن باغچه ٥٠٠٠ تومان مراقبت از برادر کوچکم ٢٠٠٠ تومان نمره رياضى خوبى که گرفتم ٣٠٠٠ تومان بيرون بردن زباله ١٠٠٠ تومان جمع بدهى شما به من: ١٢٠٠٠ تومان مادر نگاهى به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب اين را نوشت: بابت ٩ ماه باردارى که در وجودم رشد کردى هيچ بابت تمام شبهائى که به پايت نشستم و برايت دعا کردم هيچ بابت تمام زحماتى که در اين چند سال کشي...
1 مرداد 1391

هفته سوم شانزده ماهگی

به نام خدای دل تنگیها میوه دلم نور چشمم رادینم سلام گفته بودم به خاطر عفونت پوشکت نمیکنم بعد سه روز که پوشکت نکردم خودت یاد گرفتی و وقتی جیش داری میگی بی بی یعنی پی پی هم به جیش میگی بی بی هم به پی پی . خلاصه خودت رسما در سن شانزده ماهگی خودت رو از پوشک گرفتی قربونه پسر باهوش و تمیزم برم یه شبم امتحانی پوشکت نکردم تا صبح چیش نکردی الان دیگه اصلا پوشکت نمکنم. اما یه مشکلم اینه که وقتی میریم بیرون پوشکت میکنم باز تو پوشکت جیش نمیکنی انقدر نگه میداری و بی بی بی بی میکنی مجبور میشم بازت کنم و سرپا بگیرمت هر جا که بشه مجبورم این کارو بکنم.یکی دیگه اینکه از وقتی پی پیتو دیدی میترسی وقتی میخواهی پی پی کنی منو میجسبی جیغ میزنی همش میگی مامان...
20 تير 1391