رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مامان و رادین

بیست دو ماهگی

1391/10/18 21:37
نویسنده : مامانی
361 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداوند عادل و مهربان

گل پسر خوشگلم سلام به روی ماهت بیست و دو ماهگیت مبارک عزیزم

گل پسر خیلی شیرین زبون و بانمک شده و البته خودمخدار تر و لجباز تر عاشق کاراتم حتی تو عوج عصبانیت باعث خندم میشی خوشگلم پسرم دوست دارم

مثلا همین چند روز پیش دیدم چادر انداخته رو سرش

مامان:کجا میری پسرم

رادین:بوش بون(پشت بوم)

مامان :چرا چادر سر کردی

رادین :آقایی هست

مامان:تعجب

قابلمه خودش رو گذاشته رو گاز رو نوک انگشتاش وایساده قاشق رو میزاره تو قابلمه میگم چیکار میکنی میگه همی واسه ابیلا بابیی مامایی بعد جو گیر شده رفته چهار پایه آورده رفته روش میخواد گازو روشن کنه

ماشیناشو میزنه با دستش چپ میکنه بعد میزنه رو دستش میگه ای وای مایین (ماشین چپ)چپقهقهه

میخواییم بریم بیرون میره با تک تک وسایل خونه خداحافظی میکنه دستشو تکون میده و میگه ددابز ددابز(روی د اول ضمه)

آقا از خواب پا شده میگم چرا خونه رو کثیف کردی میگه مامان تمیز مامان جارو :یعنی مامان تمیز میکنه

منو میگیسوال

داشتیم با آژانس میزفتیم خونه مامانی آزانسیه پشت ترافیک مونده آقا بلند داد میزنه آقا بورو بودو نونه مامانی بورو بورو

بعد بر گشته به من میگه مایین آقایی اراب

پیچیدیم تو کوچه میگه آقا رسیدیمقهقههقلب

دیشب سرش خورد به سر من میگم آی رادین دردم اومد

اومده بوس کرده میگه اوپ(خوب شد)قلب

نمیدونم چی شده و چی از باباش دیده هر چی تو خونه گم بشه خراب بشه یا من هر چیزیم بشه

بپرسم فلان چیز کجاس یا چرا خراب شده میندازه تقصیره باباش میاد میگه بابا ریضا اراب یا بابا ریضا ام(بالای الف ضمه بزارید لطفا یعنی بابا رضا خراب کرده یا گم کرده)

آخ که باباش چقدر حرص میخوره و من چقدر میخندمقهقههقهقهه

 

عاشق ابیلاس(خاله سمیرا)حکم بت رو واسش داره هر چی اون بگه همون کارو میکنه و تو خونه موقعه بازی

تو خیالاتش داره با ابیلا بازی میکنه و همش به اون مامانی زنگ میزنه دیوونم میکنه تا بریم خونشون

آقا الانم خونه مامانیه منم با خیال راحت بعد از کلی کزت بازی و تمیز کاری نشستم  شیرین زبونیهای دلبندم رو مینویسم

پسر نیست که قند عسله گل پسره عشقه قلبه نفسه هر چچی بگم کم گفتم آخ که دلم تنگیده واسش

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)