رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

مامان و رادین

از شیر گرفتن رادین

1391/10/29 21:45
نویسنده : مامانی
383 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدایی که هیچ وقت سر از کاراش نمیشه دراورد

خدایا خیلی دلم گرفته احساس میکنم قلبم تکه تکه شده امروز دو روزه که به امید زندگیم به همه وجودم شیر نمیدم

احساس خلع میکنم یه احساس بدی دارم از دیروز که 28 دی ماه روز پنجشنبه بود تصمیم گرفتم که رادینمو از شیر بگیرم  با امروز دو روزه روزا بهش شیر نمیدم  گلم امید زندگیم بدجور کلافه است روز اول زاد بهانه نگرفت از ظهر که تصمیم گرفتم بهش شیر ندم تا شب بازی میکرد طفلکم ظهر هم نخوابید آخه عشقم فقط عادت کرده با ممه بخوابه طوره دیگه ای بلد نیست اما شب خیلی بی تابی و گریه کرد نه رو پا میخوابید نه رو بغل .بغل باباشم نمیره فقط بغل من میاد اینقدر راه بردمش و با گریه هاش گریه کردم که خوابش برد طفلی باباشم گریه میکرد وقتی خوابید دلم گرفت انگار یکی قلبمو فشار میداد انگار اصلا تو هوا اکسیژن نبود نفس کم آورده بودم یک لحظه به فکرم رسید از شیر نگیرمش

ولی یک ماه دیگه دوسالش میشه الان نگیرم یک یا نهایت دو ماه دیگه که باید میگرفتم اصلا چون شبها همش شیر میخوره هم دندوناش پوسیده وسیاه شده هم رفلاکس اذیتش میکنه اینجوری شاید رفلاکسشم بهتر بشه

بعدم دیگه جون شیر دادن ندارم گل پسر به جای غذا همش ممه میخوره از بس نمیزاره شبا بخوابم اعصابم بهم ریخته

خلاصه تصمیم گرفتم فعلا تا چند روز روزها شیر ندم و شبها تو خواب بهش شیر بدم

یک ساعت بعد از خوابیدنش طبق معمول از خواب پا شد بهش شیر دادم آخ که چه احساس خوبی داشتم انگار تو آسمون بودم تمام سرو صورت و دستاشو غرق بوسه کردم انگار صد سال بود ازش دور بودم گل پسرمم با ولع تمام شیر میخورد تا حالا از شیر دادن اینقدر لذت نبرده بودم

امروز صبح ولی با بهانه گیری بیدار شد همش ممه ممه میکرد از بس بغلش کرد درد و دست درد داشتم میموردم تا غروبم لب به هیچی نزد خوابش میومد نمیتونست بخوابه کلافه شده بود بمیرم واسش کاش مادرش میمورد و ناراحتی پسرش رو نمیدید

میگفت ممه میگفتم ممه اوف شده زردچوبه زده بودم روش میدید ا امید میشد میرفت یه گوشه مینشست دیدم داره خیلی بیتابی میکنه گفتم باباش بردش خونه مامانی اونجا حالش خوبه با ابیلا بازی میکنه اصلنم بهانه منو نمیگیره ساعت پنج و نیم رفته الان ساعت یک ربع به ده شبه باباش رفت بیاردش

خدایا پروردگارا به همون رحم کن به پسرم صبر بده بتونه تحمل کنه زود از سرش بیوفته تا زیاد اذیت نشه

ای خدای بزرگ کمک کن این مرحله زود تموم بشه پسرمو زندگیمو به تو میسپارم

از صبح نخوابیده خداکنه اومد واسه خواب زیاد اذیت نشه راحت بخوابه

خدایا به امیدتو

پسرم عمرو با همه وجود دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)