از شیر گرفتن رادین
به نام خدایی که هیچ وقت سر از کاراش نمیشه دراورد
خدایا خیلی دلم گرفته احساس میکنم قلبم تکه تکه شده امروز دو روزه که به امید زندگیم به همه وجودم شیر نمیدم
احساس خلع میکنم یه احساس بدی دارم از دیروز که 28 دی ماه روز پنجشنبه بود تصمیم گرفتم که رادینمو از شیر بگیرم با امروز دو روزه روزا بهش شیر نمیدم گلم امید زندگیم بدجور کلافه است روز اول زاد بهانه نگرفت از ظهر که تصمیم گرفتم بهش شیر ندم تا شب بازی میکرد طفلکم ظهر هم نخوابید آخه عشقم فقط عادت کرده با ممه بخوابه طوره دیگه ای بلد نیست اما شب خیلی بی تابی و گریه کرد نه رو پا میخوابید نه رو بغل .بغل باباشم نمیره فقط بغل من میاد اینقدر راه بردمش و با گریه هاش گریه کردم که خوابش برد طفلی باباشم گریه میکرد وقتی خوابید دلم گرفت انگار یکی قلبمو فشار میداد انگار اصلا تو هوا اکسیژن نبود نفس کم آورده بودم یک لحظه به فکرم رسید از شیر نگیرمش
ولی یک ماه دیگه دوسالش میشه الان نگیرم یک یا نهایت دو ماه دیگه که باید میگرفتم اصلا چون شبها همش شیر میخوره هم دندوناش پوسیده وسیاه شده هم رفلاکس اذیتش میکنه اینجوری شاید رفلاکسشم بهتر بشه
بعدم دیگه جون شیر دادن ندارم گل پسر به جای غذا همش ممه میخوره از بس نمیزاره شبا بخوابم اعصابم بهم ریخته
خلاصه تصمیم گرفتم فعلا تا چند روز روزها شیر ندم و شبها تو خواب بهش شیر بدم
یک ساعت بعد از خوابیدنش طبق معمول از خواب پا شد بهش شیر دادم آخ که چه احساس خوبی داشتم انگار تو آسمون بودم تمام سرو صورت و دستاشو غرق بوسه کردم انگار صد سال بود ازش دور بودم گل پسرمم با ولع تمام شیر میخورد تا حالا از شیر دادن اینقدر لذت نبرده بودم
امروز صبح ولی با بهانه گیری بیدار شد همش ممه ممه میکرد از بس بغلش کرد درد و دست درد داشتم میموردم تا غروبم لب به هیچی نزد خوابش میومد نمیتونست بخوابه کلافه شده بود بمیرم واسش کاش مادرش میمورد و ناراحتی پسرش رو نمیدید
میگفت ممه میگفتم ممه اوف شده زردچوبه زده بودم روش میدید ا امید میشد میرفت یه گوشه مینشست دیدم داره خیلی بیتابی میکنه گفتم باباش بردش خونه مامانی اونجا حالش خوبه با ابیلا بازی میکنه اصلنم بهانه منو نمیگیره ساعت پنج و نیم رفته الان ساعت یک ربع به ده شبه باباش رفت بیاردش
خدایا پروردگارا به همون رحم کن به پسرم صبر بده بتونه تحمل کنه زود از سرش بیوفته تا زیاد اذیت نشه
ای خدای بزرگ کمک کن این مرحله زود تموم بشه پسرمو زندگیمو به تو میسپارم
از صبح نخوابیده خداکنه اومد واسه خواب زیاد اذیت نشه راحت بخوابه
خدایا به امیدتو
پسرم عمرو با همه وجود دوست دارم